سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نگارشهای نگار

دوباره دلم برات تنگ شده / از غم دوری تو تب کردم

من مقصرم خودم میدونم / همه روزامو خودم شب کردم

من همش بهونه آوردم که / راه خونه تو خیلی دوره

اما عشق تو مثل بارون شد / داره چشمای منو میشور

                             *****

من به عشق تو پر زدم / تا دوباره پیش تو اومدم

          چشم من رو به احساس تو وا شد

قلبم از خود ش بیخوده / مثل کفترا هوایی شده

         زیر نامه عشق من امضا شد

                             *****

خودت امشب همه چیو خوندی / از نگاه من عاشق پیشه

بهترین صحنه عمره وقتی / چشم من از عشق تو تر میشه

یه صدایی توی گوشم میگفت / حق نداری که مرد د باشی

دورتربن فاصله ها نزدیکه / شرطش اینکه تو مقصد باشی


نوشته شده در پنج شنبه 91/6/30ساعت 6:40 عصر توسط نگار نجفی نظرات () |

تو فصل برگای زرد / تو شبهای ساکت و سرد

قصه ی بودن تو / هیچ دردی رو دوا نکرد

شبم سیاه و پست / آخه این عشق بود یه قفس

میون عشق و هوس / زدی تو ساز دل یه نفس

سکوت و زخم زبون / سهم همین رابطه شد

تموم روح و تنم / زخمی این رابطه شد

صدا نداره یه دست / فقط من عاشق بودم و بس

تو در هوا و هوس / فقط یک بار از خدا بترس


نوشته شده در پنج شنبه 91/6/30ساعت 6:32 عصر توسط نگار نجفی نظرات () |

برای من همین خوبه / که با رویات می شینم

تو رو از دور می بوسم / تو رو از دور می بینم

برای من همین خوبه / بگیرم رد دنیاتو

ببینم هر کجا میرم / از اون جا رد شدم با تو

همین که حال من خوش نیست / همین که قلبم آشوبه

تو خوش باشی برای من / همین بد بودنم خوبه

به اینکه بغضم از چی بود / به اینکه تو دلم چی نیست

تمام عمر خندیدم / تمام عمر شوخی نیست

برای من همین خوبه / بدونی بی تو نابودم

اگه جایی ازت گفتن / بگم من عاشقش بودم

برای من همین خوبه / که از هر کی تو رو دیده

شبی صد بار می پرسم / ازم چیزی نپرسیده ؟؟؟


نوشته شده در پنج شنبه 91/6/30ساعت 12:35 صبح توسط نگار نجفی نظرات () |

تو هوایی که برای یک نفس/خودمو از تو جدا نمیکنم

تو برای من خود غرورمی/من غرورمو رها نمیکنم

تا به اعجاز تو تکیه میکنم/شکل آغوش تو میگیره تنم

اون کسی که پیش چشم یک جهان/به رسالت تو تن می ده منم


نوشته شده در چهارشنبه 91/6/29ساعت 11:55 عصر توسط نگار نجفی نظرات () |

تو روکجا گمت کردم/ بگو کجای این قصه/

که حتی جوهر شعرم/همینو از تو میپرسه/

که چی شد اون همه رویا/همون قصری که میساختیم/

دارم حس میکنم شاید/منو تو عشقو نشناختیم/

میون قلبای امروزی ما/نمیدونم چرا نمیشه پل بست/

مثل دو ماهی افتاده بر خاک/به دور از چشم دریا رفتیم از دست/

به لطف و حرمت خاطره هامون/نگو همیشه یاد من میمونی/

که نه من مثل اون روزای دورم/نه تو دیگه برای من میمونی/

بذار جز این سکوت سرد لبهات/برام چیزی به یادگار نمونه/

بذار تا نقطه ی پایان این عشق/مثل اشکی بشینه روی گونه/


نوشته شده در چهارشنبه 91/6/29ساعت 11:46 عصر توسط نگار نجفی نظرات () |

   1   2   3   4   5      >
Design By : Mihantheme